سفر حج بابای طهورا
عجب روزهایی بود . روز هایی که برما گذشت... همه چیز در هم و بر هم شده بود. واقعا نمیفهمیدم چگونه روزم را شب میکنم و شبم را روز. با این که همه روز و شبم را با طهورا سپری میکردم اما واقعا نمیدیدمش . دختر بینوای من مادر در کنارش داشت اما فقط جسم مادر بود که نیازهای اولیه اش را برآورده میکرد ، روح و فکر مادرش در دنیایی دیگر سیر میکرد. از کلاس آموزشی گرفته تا کلاس هاَی حوزه و پای ترک خورده مادرم و مهمانی پاگشای هانیه جان و از همه مهمتر سفر حج بابای طهورا... این مطلب ادامه دارد......................... ...
خدایا دوستان مجازی ماراچه میشود که کم کم دارند عطای فضای مجازی را به لقایش میبخشند؟؟؟
جگرم را اتش زدی دلبندم . فاطمه جانم
یک حدیث تکان دهنده
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: زماني بر مردم ميآيد که عمل زشت برتري پيدا می کند و خودسازي نموده و جلوه گري می نمايد. پرده از روي محرمات برداشته شود، زنا آشکار مي گردد و مال يتيمان را حلال دانسته و مي خورند، کم فروشي می نمايند و شراب را به جاي آب انگور حلال دانند و رشوه را به عنوان هديه حلال شمرند. خيانت در امانت را جايز ميدانند، مردها شبيه به زنها و زنها شبيه به مردها شوند. به حدود و احکام نماز اعتنا نمي کنند، در آن زمان براي غير خدا (سياحت، تجارت، ريا، سياست و غيره) حج انجام می دهند. در آن زمان گاهي ماه شب اول آن قدر بزرگ (ديده) شود که به نظر، دو شب آيد و گاهي در شب اول ديده نشود، پس چون ما...
ماماس
دوستان میشه لطفا تجربه اتون رو درمورد مسواک زدن به بچه ها به من بگید؟ ________________________ پی نوشت: طهورا میگه:( از ماماس میترسَنَم مامان ) یعنی از مسواک میترسم مامان ...
حس مالکیت
این روزهای ما سراسر شده مقابله با یک حس مالکیت وحشتناک. تا به حال اینطورش را ندیده بودم. پرکاربرد ترین کلماتی که میشنوم از طهورا این هاست: ( مال خودمه. مال طهوراست. بده به من ). خدایا مرا ببخش که گاهی مجبورم صدایم را بالا تر ببرم و مثلا بگویم : نه این مال تو نیست مال فلانی است. بعضی جاها کار بیخ پیدا میکند . مثلا پیشی میاید و آن شی مورد نظر را که طهورا قصد صاحب شدنش را دارد ، با خود میبرد. وای چقدر چشم های گرد شده طهورایم با این سناریو بامزه میشوند. فقط خدایا نمیدانم راه حلم درست است یا نه؟؟؟ ...
یه مشت عکس
باز کردن دستگیره
فکر میکنم 83 سانت قد کافی باشد برای اینکه طهورایم از دستگیره در آویزان شود و آن را به راحتی باز کند... ____________________________________ پی نوشت: واکسن 18 ماهگی طهورا با تاخیر زده شد. چند روزی درگیر درد و تب و بی حالی بودیم. خیلی سخت بود که طهورا در مقابل چشمانم لنگ بزند و ناله کند...