طهوراطهورا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

طهورا عسل مامان و باباش

نجوای دورن طهورا جان

- توپیش ها داخل کمموق هستن.( توپها داخل کمد هستن) برای بدست آوردنشان باید گریه کنم. - تازه پولی را که دیروز مادر بزرگم داخل جیبیشم( جیب) گذاشت الان زیریش( زیر) مبل است. باید گریه کنم تا بیرون آورده شوند. - حالا مقداری تشنه هستم الان میروم به مامان میگویم آب. بعد آن را پخش سرامیک میکنم و بعد میروم دستمال میاورم و می افتم به جان در و دیوار تا یه وقت لیز نخورم. الان باید کمی درس بخونم . اما نمیدانم چرا وقتی میروم کمموق( کمد )کتابها را ولو میکنم زمین و کتابهای مامان را برای فهم بیشتر پاره میکنم با اخم روبرو میشوم و بعدش یک صدای جیغ می آید؟ آهان فهمیدم باید برای دفع این خطر بگویم نتتون(نکن) بروووووو. تا راحت تر به کارهایم ادامه دهم. ...
25 خرداد 1392

3 عدد دندان کرسی

سلام   چند روزی است دخترم 3 دندان کرسی درآورده. بعد از چند روز اسهال ( گلاب به رویتان) و داغی کله ( همان تب خفیف) و بیقراری های گاه و بیگاه، پرویروز که سرکار خانم مشغول گاز گرفتن دست های بیچاره من بود ( طبق معمول) ، لا به لای آن جیغ و دادها ،دستمان سه عدد دندان نوک تیز دیگر کشف کرد و کلی مشعوف شدیم و اصلا دیگر درد یادمان رفت.   نمیدانم این دردری که من و باباجان طهورا از آن فرار میکنیم و به محیط آرام خانه پناه میآوریم ،چه دارد که این طفل معصوم خودش را هلاک میکند برای دیدنش.....!!!!!!! خسته شد این این بابای بنده خدا . هرشب یک برنامه برای دردر داریم. حتی شده فقط سرتاسر کوچه را متر کنیم باید بکنیم تا خلاص شویم. حالا...
23 خرداد 1392

تبریک اعیاد مبارک شعبانیه

عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته. ا مام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او می اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او می اندازد. در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است: بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه ... اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد ...   السلام علیک یا باب الحوائج ، یا قمر بنی هاشم وقتی که فروغ ازلی د...
23 خرداد 1392

مسابقه

سلام ما از طرف مامانی طهورای عزیزمان به یک مسابقه دعوت شدیم. البته مسابقه که چه عرض کنم بازجویی اگر بگویم بهتر است   من تا جایی که به یاد دارم از زیر بار جواب پس دادن در میرفتم. حتی در دوران مدرسه اما این بار با بقیه مواقع فرق دارد. روی مامانی طهورا را که نمیشود زمین انداخت... حالا این ما و این سوال ها.   برویم ببینیم چه میکنیم در این آزمون بزرگ...... _بزرگترین ترس تو زندگیت چیه؟ ترس از مرگ 2_اگه 24 ساعت نامریی بشی چی کار می کنی؟ میرم خونه همه (مخصوصا قوم شوهر )ببینم پشت سرم چی میگن 3_اگه غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن 5 الی 12حرفت رو داشته باشه آن چیست؟ خیلی آرزو دارم یکیش اینه که طهورا خوب ت...
14 خرداد 1392