طهوراطهورا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

طهورا عسل مامان و باباش

نجوای دورن طهورا جان

1392/3/25 14:48
984 بازدید
اشتراک گذاری

- توپیش ها داخل کمموق هستن.( توپها داخل کمد هستن) برای بدست آوردنشان باید گریه کنم.

- تازه پولی را که دیروز مادر بزرگم داخل جیبیشم( جیب) گذاشت الان زیریش( زیر) مبل است. باید گریه کنم تا بیرون آورده شوند.

- حالا مقداری تشنه هستم الان میروم به مامان میگویم آب. بعد آن را پخش سرامیک میکنم و بعد میروم دستمال میاورم و می افتم به جان در و دیوار تا یه وقت لیز نخورم.

الان باید کمی درس بخونم . اما نمیدانم چرا وقتی میروم کمموق( کمد )کتابها را ولو میکنم زمین و کتابهای مامان را برای فهم بیشتر پاره میکنم با اخم روبرو میشوم و بعدش یک صدای جیغ می آید؟ آهان فهمیدم باید برای دفع این خطر بگویم نتتون(نکن) بروووووو. تا راحت تر به کارهایم ادامه دهم.

 

- اخ آخ الان دیر میشود لباس ها را از روی بند جمع نکرده ام باید بع سرعت بروم و .....  باز هم صداع جیغ می آید: لباس های شسته شده تو سطل زباله چی کار میکنن؟

راستی مگر نداشی(نقاشی) کردن کار بدی است؟ باشه حالا که به من کاغذ نمیدن منم میروم یه گوشه و روی تمام بدنم نی نی و پیشی میکشم. نقاشی های به این زیبایی نمیدانم چرا باعث خنده بقیه میشود؟

 

چند روز است نَک ( لاک) نزدم با اجازه میروم با داد و بیداد نَک را از مامان بگیرم....

 

بابای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

سیما
26 خرداد 92 9:45



کم بخند خاله سیما.
من مامانم و کچل کردم تو میخندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانی طهورا
26 خرداد 92 10:01
چه خوشگل حرف میزنی طهور عسلی


یه همچین بچه موزونی داریم ما.......
negin
26 خرداد 92 12:24
موش بشه این دخمل شیطون و بلا آپمممممم
زینب السادات(مامان تسنیم)
28 خرداد 92 16:28
عزیزم چه با نمک
یعنی واقعا میره لباسها را میندازه تو سطل آشغال؟
پس خدرا شکر کنم که دختر ماهمه لباسها را باهم میندازه تو ماشین لباسشویی


آخه آشغالی دم دسته. نزدیک بالکن.

خوش به حال شما
طهورای ما لباس های داخل ماشین رو خیس خیس در میاره رو زمین ها میکشه باهاش بازی میکنه
مامان فاطمه
29 خرداد 92 15:37
جیگر تو که چه کارای بامزه ای می کنی
مامان فاطمه
29 خرداد 92 15:38
بازم که جزء لینکاتون نبودم


چرا بودین.
یه سری از لینک هام اشتباهی پاک شده. اضافه میشید دوباره.
الان با گوشی هستم
وقتی با کامپیوتر وصل شدم این کار رو میکنم.
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
30 خرداد 92 8:59
آخی...جونم.
براش لاک می زنی خانومی؟ دستاشو نمیذاره توی دهنش؟
من میترسم ضرر داشته باشه.هیچ وقت نزدم تا حالا براش.
لاک سرشار از سُربه اخه...


نه بابا منم نمیکنم
وقتی که خیلی گریه میکنه یه دونه از انگشت هاشو اونم نصفه نیمه
بیچاره با همون کلی حال میکنه.
مامان(فاطمه، گل بابا)
9 تیر 92 23:45
سلااااااااااام
خوبین. ما بیاد شما هستیم ولی چه کنیم سعادت کمه ودیر به دیر به وبلاگ سر میزنم
سلامت باشین وتندرست
کوچولو رو ببوسیاااا


اختیار دارین.
کم سعادتی از ماست