طهوراطهورا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

طهورا عسل مامان و باباش

حس خوب بزرگ شدن

1391/12/27 0:43
899 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

    هر چه فکر میکنم میبینم نه تنها از اینکه طهورا نیمه شب ها بار ها و بارها از شیره جانم تغذیه میکند اذیت نمیشوم ، بلکه خوشحالم از اینکه وجود دخترم بهانه ای شده که من درکی از خلوت شب داشته باشم. چیزی که قبلا درک درستی از نداشتم. انسان اگر خوب گوش کند در آن لحظات صدای بال ملائکه را میشنود. حس وجود خدا در تک تک ثانیه ها ملموس تر است. چه زیباست در آن لحظات ملکوتی نجوایی زیر لب با معبود خود داشته باشی در حالی که یک وجود پاک و معصوم در آغوشت آرامیده است.

 

 

   احساس سبکی میکنم.حس میکنم روحم لطیف تر شده است. آخر من با دخترم گدشت را تجربه کردم. ایثار را آموختم و حس بزرگ مادری در رگ هایم جریان پیدا کرد .که مادری چیزی جز مهربانی نیست و آن هم ودیعه الهی است در سینه مادران...

 

    قبل از وجود طهورای عزیزم اصلا نمیتوانستم در اوج عصبانیت قربان صدقه کسی بروم... ولی با نگاه معصوم او همه چیز فراموشم میشود.

   امروز احساس خوبی دارم. شاید بدون اغراق اگر بخواهم بگویم حس نزدیک تر شدن به معبودم. آرامش بیشتری دارم. حتی اعتماد به نفسم هم بیشتر شده . خوب من الان دیگر باید حامی و پشت و پناه یک انسان دیگر باشم.

 

    قبلا فکر میکردم که چگونه باید کودکم را تربیت کنم؟ولی امروز میبینم قبل از اینکه من کمر به تربیت او ببندم او مرا تربیت کرده و مربی من شده. روحم را صیقل داده.

    این حرف ها تعریف از خود نیست بلکه تنها حرف های دل یک مادر است. مادری که خداوند اورا مشمول رحمت واسعه خود کرده و یک موهبت بزرگ به او ارزانی داشته. دستش را گرفته . بلندش کرده و عزتش داده و بر سرش منت گداشته. همین و بس....

 

خداوندا من میدانم هدایت تنها در دست توست که آن را به هر که بخواهی میدهی اما خدایا میخواهم از تو که به من عنایت کنی و توان بدهی و مرا یکی از وسیله های هدایت فرزندم قرار بدهی... البته با عفو و عافیت و معافات انشاالله....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

سمانه
27 اسفند 91 6:51
حرفهای دلم رو به زیبایی هر چه تمامتر نوشتی دست مریزاد ما با وجود دخترامون داریم قد می کشیم تا خدا
مامانی طهورا
27 اسفند 91 11:04
حالشو ببر


مامان حلما
27 اسفند 91 11:59
دلم برا مردا خیلی می سوزه خداوند زنها رو خیلی دوست داره هم بهشون بارداری داده و هم بچه داری تا رشد کنن و کامل بشن ولی مردا چی خدای مهربون دیگه چطور دستمون رو بگیره و بکشه طرف خودش
من خیلی خوشحالم که زن افریده شدم


چرا مرد ها هم فرصت رشد دارند. اما خداوند با زن ها جور دیگری تا کرده. به قول آقای پناهیان : خداوند برای زن ها در گوشه خانه هایشان فرصت ایثار فراهم کرده ولی زن های ما آن را بیرون از خانه جستجو میکنند.
سیما
27 اسفند 91 12:10
خداحفظش کنه این دخمل را
مامان تسنيم سادات
27 اسفند 91 20:28
حست رو ميفهمم عزيزم
منم همين حال رو دارم احساس ميكنم بزرگتر شدم
صبور بودن رو ياد گرفتم
خيلى زيبا بيان كرده بوديد احساسات قشنگتون رو
الان مقام مادرى رو درك ميكنم مقامى كه به نظرم غير از مادر هيچ كس قادر به دركش نيست
موفق باشيد و التماس دعا


خیلی خوشحالم که درکم میکنید
زینب السادات(مامان تسنیم)
29 اسفند 91 0:19
نوشته هات آرومم کرد ممنون
طهورای خوشگل خانوممون را ببوس با اون عکسای خوشگلش


طفل معصوم
30 اسفند 91 23:48
ببخشيد اين صحبت آقاي پناهيان رو جاي خاصي تو صحبتاشون يا سي دي هاشون گفتن؟
خداوند برای زن ها در گوشه خانه هایشان فرصت ایثار فراهم کرده ولی زن های ما آن را بیرون از خانه جستجو میکنند



سلام عزیزم. بله. این جمله رو ایشون گفتن. البته فقط قسمت اولشو . یعنی ایشون گفتن که خداوند برای خانم ها در خانه هاشون فرصت ایثار فراهم کرده. وبه همین خاطر میتونند خیلی زودتر از آقایون رشد کنند. البته ایشون در یک سلسله مباحثی این موضوع رو باز کردن که من الان همه شو نمیتونم بگم. اما قسمت دوم جمله رو من خودم گفتم. زنهای ما بیرون جستجو میکنن رو منظورم هست. البته ایشون تلویحا این نکته رو هم گفتن ولی نه به این وضوح. ضمن اینکه ایشون با کار کردن خانم ها بیرون از منزل و حضور فعال خانم ها در اجتماع هیچ مشکلی ندارن. ایشون که میگم منظورم دیدگاه اسلامیه وگرنه سوای از اسلام که نظر آدم ها ارزشی نداره. منظورم این بود که چیزی که میشه آسون توی خونه به دستش آورد ما کجاها داریم دنبالش میگردیم ؟ یعنی رشدی که یک زن میتونه تو خونه در خدمت به خانواده اش داشته باشه کمتر جایی میتونه داشته باشه. حالا اگه همین خانم با رعایت شوونات تو جامعه هم حضور پیدا کنه و این توانایی رو در خودش ببینه چه ایرادی داره؟ چه بسا اگر این خانم اینقدر توانمند باشه اصلا وظیفه داره حضور پیدا کنه در اجتماع.

خدا کنه تونسته باشم منظورم رو برسونم.

اگر غلط املایی دارم ببخشید . ساعت 3نصفه شب اونم با گوشی بهتر از این میتونستم تایپ کنم . خیلی ریز بودن این دکمه ها.
طفل معصوم
1 فروردین 92 19:17
ممنون!
مي خواستم ببينم منبعش کجاس که برم خودم گوش کنم!


من سیدیشو دارم. منتها فراموش کردم که عنوان اون سلسله مباحث چی بود. نگاه میکنم به شما اطلاع میدم


مامان امیرحسین و کوثر جونی
2 مهر 92 23:44
سلام.خدا دردونه ات رو براتون حفظ کنه.هزار ماشاالله.مادرشدن یه عالم دیگه ای داره.و یه حس ناب که فقط یه مادر میتونه بفهمه چی می گی.


بله واقعا