سلام و خداحافظ
یک بار دیگه سلام به روی ماهت دخترکم
مدتیه سری به وبلاگت نزدم. این و رو حساب تنبلیم نذار عزیزم. اگه بخوام برات تعریف کنم که از فردای شب قدر تا به حالا چه اتفاقاتی برامون افتاده تعجب میکنی که الان باز هم روحیه ام رو حفظ کردم و اومدم برات مطلب بنویسم.
دخترم تو این دنیا سختی زیاده. دنیا در لفاف بلا پیچیده شده. شاید مدتی انسان آرامش پیدا کنه اما آسایش وجود نداره. مگر اینکه خود شخص از درون به آرامش برسه که سختی ها و بلایا روش اثر بد نذاره. مثل امام و اولیای خدا. خدا گاهی امتحاناتی از ما آدما میگیره . دلایل متعددی هم داره . که ما ازش سر در نمیاریم. حالا ما هم در معرض امتحان الهی قرار گرفتیم. خیلی سخته که آدم از امتحان های خدا سر بلند بیرون بیاد. مشکله که آدم راضی به رضای خدا باشه. گاهی با خودم میگم چه طور میشه که آقا امام حسین(ع) تو گودال قتله گاه تو اون وضعیت غم بار ، رو به آسمون میکنه و میگه : الهی رضا بقضائک تسلیما لامرک لا معبود سواک.... واقعا شنیدنش آسونه اما تو اون موقعیت خیلی حرفه............. یا اینکه چه طور حضرت زینب(س) تو اسارت و اوج غربت بعد از اون همه سختی و داغ میگن: ما رایت الا جمیلا............... . من از خدا هیچ شکایتی ندارم .حتی به مدد بی بی شکرش رو هم میکنم که مشکلات باعث میشه من و بابا رشد کنیم و توجهمون به خدا بیشتر بشه. گاهی لازمه که انسان از زندگی روزمره فاصله بگیره و به گذشته اش فکر کنه. اما دخترم خدا باز هم در هیچ کدوم از مراحل تنهامون نذاشته و هر وقت صداش کردیم به دادمون رسیده.
خدایا شکرت که همیشه به یادمون هستی و ما رو متوجه اشتباهاتمون میکنی.
یه مدت دیگه نمیتونم برات مطلب بذارم . انشالله هر وقت مشکل حل شد میام و مثل قبل برات مینویسم . دعا کن که هر چه زودتر بتونم برگردم.