نجوای دورن طهورا جان
- توپیش ها داخل کمموق هستن.( توپها داخل کمد هستن) برای بدست آوردنشان باید گریه کنم. - تازه پولی را که دیروز مادر بزرگم داخل جیبیشم( جیب) گذاشت الان زیریش( زیر) مبل است. باید گریه کنم تا بیرون آورده شوند. - حالا مقداری تشنه هستم الان میروم به مامان میگویم آب. بعد آن را پخش سرامیک میکنم و بعد میروم دستمال میاورم و می افتم به جان در و دیوار تا یه وقت لیز نخورم. الان باید کمی درس بخونم . اما نمیدانم چرا وقتی میروم کمموق( کمد )کتابها را ولو میکنم زمین و کتابهای مامان را برای فهم بیشتر پاره میکنم با اخم روبرو میشوم و بعدش یک صدای جیغ می آید؟ آهان فهمیدم باید برای دفع این خطر بگویم نتتون(نکن) بروووووو. تا راحت تر به کارهایم ادامه دهم. ...