طهوراطهورا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

طهورا عسل مامان و باباش

ما برگشتیم

سلام عسلی مامان   تقریبا بعد ار یک ماه برگشتیم به وبلاگ و انشالله باز هم میخوام برات بنویسم. تو این مدت خیلی اتفاقات افتاده. خیلی چیز ها پیش اومده که نوشتن همش مقدور نیست و اصلا شاید صلاح هم نباشه که همش گفته بشه. فقط اینو بدون که خدای بزرگ باز هم به ما لطف کرد. الحمدلله مشکلات تا حدی مرتفع شده و اوضاع تقریبا آرومه. مامان و بابا از این امتحان الهی درس های زیادی گرفتن عزیزم.... اما علت مهم غیبتمون اسباب کشی بود. تقریبا 3 هفته ای میشه که به خونه جدید اومدیم . اینترنتمون هم همین امروز وصل شد.الحمدلله از این نقل مکان خیلی راضی هستم.   شما هم خیلی بزرگ شدی گلم. بابا و مامان میگی. سینه خیز رفتن و که کهنه کردی و داری چهار...
16 مهر 1391

سلام و خداحافظ

یک بار دیگه سلام به روی ماهت دخترکم   مدتیه سری به وبلاگت نزدم. این و رو حساب تنبلیم نذار عزیزم. اگه بخوام برات تعریف کنم که از فردای شب قدر تا به حالا چه اتفاقاتی برامون افتاده تعجب میکنی که الان باز هم روحیه ام رو حفظ کردم و اومدم برات مطلب بنویسم. دخترم تو این دنیا سختی زیاده. دنیا در لفاف بلا پیچیده شده. شاید مدتی انسان آرامش پیدا کنه اما آسایش وجود نداره. مگر اینکه خود شخص از درون به آرامش برسه که سختی ها و بلایا روش اثر بد نذاره. مثل امام و اولیای خدا. خدا گاهی امتحاناتی از ما آدما میگیره . دلایل متعددی هم داره . که ما ازش سر در نمیاریم. حالا ما هم در معرض امتحان الهی قرار گرفتیم. خیلی سخته که آدم از امتحان های خدا سر ب...
7 شهريور 1391

شب قدر از هزار ماه بهتر است

  تقدير اعمال قال الصادق (عليه السلام) التقدير فى ليلة تسعة عشر و الابرام فى ليلة احدى و عشرين و الامضاء فى ليلة ثلاث و عشرين. امام صادق (عليه السلام) فرمود: برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مي ‏گيرد و تصويب آن در شب بيست و يكم و تنفيذ آن در شب بيست‏ و سوم. وسائل الشيعه، ج 7 ص 259 ...
20 مرداد 1391

یه ویروس ناقلا

سلام به گل باغ زندگیم   دختر نازم 2 روزه که حسابی مریض شدی. یه ویروس ناقلا افتاده به جونت و تو رو مریض کرده. همش آبریزش بینی داری و عطسه میکنی و از چشمای خوشگلت اشک میریزه. وای که چقدر مظلوم شدی. با چشمای پف گرده و قرمز و پر اشک نگاهم میکنی و تا ازت دور میشم میزنی زیر گریه.... دوبار بردیمت دکتر. اونا هم هیچی دارو ندادن و گفتن باید دوره اش سپری بشه... فقط یه استامینوفن و سیتریزین دادن.   تازه بابایی هم از شما واگیر کرده . منم که هی به تو میرسم هی به بابا .دیگه دارم خسته میشم. انشالله که دوتاتون زودتر خوب شید تا من هم یه استراحتی بکنم.   دوستتون دارم.     ...
14 مرداد 1391

تولد دختر دایی

سلااااااااااااااااااااااااااام   امروز اولین سالگرد تولد فاطمه جون، دختر دایی طهورا است. فاطمه جون تولدت مبارک . پارسال همین روز ها بود که پا تو این دنیا گذاشتی و دل همه رو شاد کردی . تو نوه ارشد بابایی و مامانی هستی و یه جور دیگه تو دل همه جا داری.چه قدر زود گدشت . انگار همین دیروز بود که اومدم بیمارستان و دیدمت . تو اون لباس صورتی چقدر ناز و آروم خوابیده بودی. اما حالا دیگه بزرگ شدی و واسه خودت کسی شدی. ابراز وجود میکنی . راه میری . حرف میزنی . حقت رو میگیری و............... . خدایا این دختر ناز رو به پدر و مادرش ، و پدر و مادرش رو به اون ببخش. الهی آمین.   ...
11 مرداد 1391