روح پاک
دختر عزیزم یه چند وقتی هست که دیگه همین جوری شیر نمیخوری. تا مامان برات صلوات نفرسته اصلا زیر بار شیر خوردن نمیری. نمیدونم چی شد که اینطوری شدی. فکر کنم اینقدر موقع شیر خوردن صدای صلوات مامان رو شنیدی دیگه شرطی شدی . تا نشنوی اون صدای آشنا رو از شیر خوردن امتناع میکنی. چقدر این کارت رو دوست دارم . درسته بعضی جاها که میریم به مشکل برمیخوررم و سختی میکشم اما چون میدونم این از روح پاکت نشات میگیره خیلی برام دلچسبه. مامانی اندازه تموم دنیا دوست دارم. ...
2 تا عکس ناز دیگه
آتلیه عمه 2
این هم چند تا عکس از طهورا با تیپ های پسرونه ...
آتلیه عمه
امروز نهار طهورا داریم محض خنده هیچ کس هم نیست با ما دست بده ای وااااای چه کار بدی!!!! چیه؟ بدخواه داری بگو سه سوت بیام وقتی طهورا در باغ آواز می خواند چه گل های قشنگی مامان ...
گفتگو های کودکانه با خدا
خدای عزیز! به جای این که بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمیکنی؟ خدای عزیز! شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمیکشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده. خدای عزیز! در مدرسه به ما گفتهاند که تو چه کار میکنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام میدهد؟ خدای عزیز! آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟ خدای عزیز! چه کسی دور کشورها خط میکشد؟ خدای عزیز! آیا تو واقعاً منظورت این بوده ک...
اولین عروسی
دیشب عروسی پسر عمو حامد بود . این اولین باری بود که تو یه عروسی شرکت کردی. خیلی به همه خوش گذشت. علی الخصوص که عروسی شون خیلی روحانی بود و الحمدلله هیچ گناهی توش نبود( مثل عروسی مامان و بابا). تو هم که شده بودی گل مجلس . همش از این بغل به اون بغل میشدی. یه لحظه زمین نمیموندی. با اون لباس خوشگلت هی از این میز به اون میز میرفتی.فکر میکنم از اون وقت که به دنیا اومده بودی تا حالا این همه آدم یه جا ندیده بودی. اینقدر خسته شده بودی که وقتی برگشتی پیشم، تو اون همه شلوغی خوابت برد و یه ساعتی مامان جون از دستت راحت شد(آخه مسئولیت تو رو سپرده بودم دست مامان جون ) عزیزم خوشحالم که اولین عروسی عمرت رو جایی رفتی که اونجا خدا حضور داشت. امی...
خبر خبر
خبر خبر تقویم طهورا عسلی رسید ...
سالگرد ازدواج
سالگرد قمری ازدواج برادرعزیزم و همسر مهربانش مبارک باد. زندگی خداییتون رو به امام سجاد(ع) میسپارم. ...