3 عدد دندان کرسی
سلام
چند روزی است دخترم 3 دندان کرسی درآورده. بعد از چند روز اسهال ( گلاب به رویتان) و داغی کله ( همان تب خفیف) و بیقراری های گاه و بیگاه، پرویروز که سرکار خانم مشغول گاز گرفتن دست های بیچاره من بود ( طبق معمول) ، لا به لای آن جیغ و دادها ،دستمان سه عدد دندان نوک تیز دیگر کشف کرد و کلی مشعوف شدیم و اصلا دیگر درد یادمان رفت.
نمیدانم این دردری که من و باباجان طهورا از آن فرار میکنیم و به محیط آرام خانه پناه میآوریم ،چه دارد که این طفل معصوم خودش را هلاک میکند برای دیدنش.....!!!!!!! خسته شد این این بابای بنده خدا . هرشب یک برنامه برای دردر داریم. حتی شده فقط سرتاسر کوچه را متر کنیم باید بکنیم تا خلاص شویم. حالا بماند که همش به فکر هستیم چه طور این جوراب و کفش و گله سر و لباس را قایم کنیم تا طفلک کل روز را با آنها سر نکند به امید آمدن بابا....
حس مالکیتی که جدیدا گل کرده را که دیگر هیچ نمیگویم در باره اش. فقط کم مانده لباس های تنمان را هم صاحب بشود این دختر...
ولی خودمانیم با تمام این سختی ها چفدر شیرین است لحظه لحظه با طهورا بودن. واقعا وقتی کمی بیشتر از معمول میخوابد دلم برای صدایش ،حرف زدن های دو کلمه ای اش ، شلوغ کاری هایش، نداشی (نقاشی )کردن هایش، بوسیدن هایش ، خنده هایش ، تقلایش برای بالا رفتن از در و دیوار تنگ میشود.
خدای من این شیرینی و این خوشبختی را برای من پایدار کن. انشاالله.