نجوای دورن طهورا جان
- توپیش ها داخل کمموق هستن.( توپها داخل کمد هستن) برای بدست آوردنشان باید گریه کنم.
- تازه پولی را که دیروز مادر بزرگم داخل جیبیشم( جیب) گذاشت الان زیریش( زیر) مبل است. باید گریه کنم تا بیرون آورده شوند.
- حالا مقداری تشنه هستم الان میروم به مامان میگویم آب. بعد آن را پخش سرامیک میکنم و بعد میروم دستمال میاورم و می افتم به جان در و دیوار تا یه وقت لیز نخورم.
الان باید کمی درس بخونم . اما نمیدانم چرا وقتی میروم کمموق( کمد )کتابها را ولو میکنم زمین و کتابهای مامان را برای فهم بیشتر پاره میکنم با اخم روبرو میشوم و بعدش یک صدای جیغ می آید؟ آهان فهمیدم باید برای دفع این خطر بگویم نتتون(نکن) بروووووو. تا راحت تر به کارهایم ادامه دهم.
- اخ آخ الان دیر میشود لباس ها را از روی بند جمع نکرده ام باید بع سرعت بروم و ..... باز هم صداع جیغ می آید: لباس های شسته شده تو سطل زباله چی کار میکنن؟
راستی مگر نداشی(نقاشی) کردن کار بدی است؟ باشه حالا که به من کاغذ نمیدن منم میروم یه گوشه و روی تمام بدنم نی نی و پیشی میکشم. نقاشی های به این زیبایی نمیدانم چرا باعث خنده بقیه میشود؟
چند روز است نَک ( لاک) نزدم با اجازه میروم با داد و بیداد نَک را از مامان بگیرم....
بابای